در زیباترین گوشه یی قلبم تو هستی
ترجمه از: محمد ذاکر ترجمه از: محمد ذاکر "عمری"

شعرازشاعروالای ترک: احمد سلجوق " ایل کان"

 

 

 

در زیباترین گوشه یی قلبم تو هستی

 

سپس با توجدا هم شده باشیم

درزیباترین گوشه یی قلبم تو هستی

هرچند عشق را درگذشته ها رهآ کرده باشیم

در زیباترین گوشه یی قلبم توهستی

* * * * * * * *

مانند دودی با غصه ها پیچیده

مانند کمانی با نخ های شگسته

مانند رومانی به آرزوی نوشته

در زیباترین گوشه یی قلبم تو هستی

* * * * * * * *

فانوس عشق را اگرهم خاموش کرده باشیم

خنجردرد را هم در سینه ام فرو بری

هیچکس جای ترا نمی گیرد

در زیبا ترین گوشه یی قلبم تو هستی

* * * * * * * *

 

 

 

 

عود شکسته

در بندرگاه عشق کشتی به آب رفته ام

مرا سرنوشت همین هست گفته تسلی مده

عاقبت حسرت دروازه ما را کوبید

بتو آخرین امیدم فراموشم مکن

مرا در آغوش گذشته ها رها مکن!

* * * * * * *

ببین! جدایی در فال عشق برآمد

درشاخه ها گل های امیدم پژمرده شد

سپس در دستانت کسی دیگری هست

در تقدیر قهرشده مرا مجبور به گفتن مکن

مانند عود شگستی مرا به ناله میآور!

* * * * * * *

امیدهایم را بی چاره رها کردی

فرداهایم را بی بامداد رها کردی

ترانه هایم را با سرشک انباشتی

در تقدیر قهر شده مرا مجبور به گفتن مکن

مانندی عود شگستی مرا به ناله میآور!

شعر از شاعر ترک: احمد سلجوق " ایل کان"

ترجمه از: م.ذاکر" عمری "

 

 

 

ای بخت کجایی

ای بخت کجایی

به گونه یی دیده نشدی

زاری کنان گریستم

به گونه یی نخندیدی

* * * * *

همیشه با امید انتظارکشیدم

همیشه با دلتنگی انتظار کشیدم

لحظی هم دستانم را

به گونه یی نگرفتی

* * * * *

قوت نداری گرنه خسته هستی

قهرهستی گرنه رنجیده هستی

توبمن گرنه خشمگین هستی

به گونه یی هیچ نه آمدی

* * * * *

آدرس و جایی نداری

هیچ نشانی اش را دیده گی نیست

کجا هستی هویدا نیست

به گونه یی راز ندادی

* * * * *

بر راهش گلها افشاندم

درب ام را بتو باز نمودم

تنها بتو محتاجم

به گونه یی ندانستی

* * * * *

ای بخت صبرم بپایان رسید

چه باشد از دست رفت

بی تو عمری سپری شد

به گونه یی دلسوزی نکردی!

 


March 11th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان